- Views 0
- Likes 0
تعریف صفت : صفت کلمه ای است که اسم را توصیف می کند یعنی حالت و چگونگی آن را بیان می کند.
مثال: گل سرخ؛ روز روشن
موصوف؛ اسمی است که به وسیله صفت توضیح داده می شود. مانند: دانش آموز خوب. دانش آموز موصوف و خوب صفت.
نکته: موصوف همیشه می تواند جمع باشد اما صفت حتما مفرد است. مانند: درختان بلند
نکته دو: صفت همیشه بعد از اسم قرار می گیرد اما در بعضی کلمات استثنا هم دیده می شود، مانند: پیرمرد – بزرگراه
صفت نیز مانند اسم ساختمان ساده وغیر ساده دارد.
صفت ساده: تمیز، زشت، سفید
صفت غیر ساده:
1) صفت مشتق: باهنر، بی ادب، هنرمند مثال: استاد هنرمند
2)صفت مرکب: خاطره انگیز، خون سرد مثال: روز خاطره انگیز
3)صفت مشتق مرکب: سر به هوا، فرورفته.
مثال: کوه های سر به فلک کشیده
انواع صفت:
1)فاعلی: بن مضارع +نده
مثال: نویسنده، گوینده
بن مضارع +ا
مثال: گویا، شنوا، بینا
بن مضارع+ان
مثال: گریان خندان
2)صفت لیاقت: مصدر +ی
مثال: خوردنی، پوشیدنی، دیدنی
اسم+ی
مثال: تهرانی، ایرانی
3)صفت نسبی اسم +ی
مثال: تهرانی، ایرانی
اسم +ین
مثال: زرین، سیمین
4)رنگ ها صفت هستند.
مثال: لباس زرد، گل قرمز
5)صفت مفعولی: بن ماضی +ه
مثال: گذشته، خورده، دیده
6)شغل ها اگر در کنار اسم صفت بیایند صفت هستند.
مثال: مرد آهنگر، زن خیاط، دختر کبریت فروش
7)عددها چه قبل از اسم و چه بعد از اسم صفت شمارشی هستند.
مثال: یک کتاب، اولین روز، روز اول