- Views 0
- Likes 0
رشد روانی پدیده ای است پیچیده و درونی که دست یابی به قوانین آن آسان نیست، به خصوص که مهم ترین بخش آن در دوره ای صورت می گیرد که کودک قادر به ارتباط کلامی با ما نیست و نمی تواند از آن چه در درون او می گذرد، تماشاچی را آگاه کند.
رشد روانی کودک از دادوستد و تعامل بین موهبت های طبیعی آن با محیط بلافاصله اش یعنی مادر و خانواده از اولین روز تولد آغاز می شود، تجربات اولیه کودک با مراقب اصلی یعنی مادر و سپس پدر و اطرافیان نزدیک اثری جدی و ماندگار بر روان او در آینده دارد.
رسیدن به تمییز جدا بودن خود از مادر را برای کودک، می توان آغاز تولد روانی او دانست که تا سه سال اول عمر کودک ادامه می یابد.
در مطلب ذیل به روند رشد روانی و رفتاری پس از سه سالگی می پردازیم:
کودک چهار ساله
وقتی کودک چهار ساله میگوید: «مامانم اینطور میگوید» مثل آنست که بزرگترین مرجع صلاحیتدار ، دستوری صادر کرده است و دیگر جای هیچگونه بحث و گفتگویی نیست. وقتی در این سن در کودکستان ، کودک به مربی خود میگوید:
«مامانم گفته ساعت 9 باید شیرینی بخورم» بهترین دلیل را برای او آورده است. کودک برای همبازی خود بزرگترین دلیل را می آورد وقتی به او میگوید: «مامانم میگوید شماها باید این کار را بکنید». بچههای دیگر هم ممکن است حرف او را قبول و به عنوان دلیل بپذیرند. ولی کودک چهار ساله ، موجود کاملا ثابتی نیست.
ممکن است تصور کنید که اگر مادر تا این اندازه برای کودک صلاحیت و مرجعیت دارد، باید انتظار داشت کودک در کلیه موارد به حرف او گوش دهد، اما ابدا اینطور نیست. در هر سنی ممکن است کودک بعضی اوقات مقاومت به خرج دهد ولی ورد زبان بچه چهار ساله ، عباراتی است از قبیل: «نه … نخواهم کرد» یا حتی: «مگر مجبورم کنی.» در بعضی از سنین ، کودک مقاومت به خرج میدهد، چون نمیخواهد کاری را که از او خواستهاند، انجام دهد. ولی اغلب اوقات چنان مینماید که کودک چهارساله مقاومت میکند. چهارسالگی سن قید ناپذیری کودک است. او احساس میکند نیرویی او را وادار میکند که از زیر بار هر گونه قیدی شانه خالی کند و از سر کشی و تمرد خوشش می آید. با این سرکشی کودک هر طور که خودش صلاح میدانید، رفتار کنید ولی مقاومت او را زیاد جدی نگرید.
کودک پنج تا شش ساله
در پنج سالگی کودک مطیع و دوست داشتنی است و مادران میگویند آنها در این سن ، مانند فرشتگان هستند. اما در شش سالگی درست به عکس میشوند. کودک شش ساله نه تنها با مادرش رقابت میکند بلکه در برابر دستورهای او نیز مقاومت مینماید. در صورتی که کودک پنج ساله سعی دارد، فعالیت خود را همگام با مادر انجام دهد، و از او الگو بگیرد. کودک شش ساله ، دوست دارد همه تقصیر را به گردن مادر اندازد و برای هر چیز ، او را سرزنش کند. شش سالگی سن احساسات شدید و غالبا متضاد است.
کودک شش ساله در حالی که مادر خود را سخت در آغوش دارد و میگوید: «تورا از هر کس در دنیا بیشتر دوست دارم» و مادر نیز از حرف کودکش خوشحال میشود، لحظهای دیگر ، درست کاری مخالف سخن خود را انجام میدهد و میگوید: «مادر از تو بدم میآید» و مادر در این حالت ناراحت و افسرده میشود. در حالی که هیچ یک از دو حالت مادر ، منطقی نیست. زیرا کودک او در سنی است که احساساتی بوده و احساسش بر عقلش غلبه دارد. بنابراین سخن های او پایه و اساسی ندارد و مادر باید بداند، اطاعت نکردن کودک در این سن جسورانه ترین کاری است که کودک برای رسیدن به رشد انجام میدهد.
کودک هفت ساله
در این سن کودک از همه شکایت دارد و احساس میکند که همه با او دشمن هستند و هر کس در هر موقعیتی میخواهد او را اذیت کند. این ها از خصوصیات یک کودک هفت ساله است. بسیار حساس است و همیشه جنبههای منفی قضایا را در نظر میگیرد. بنابراین همیشه رنجیده و غمگین است. کودک شش ساله یک انسان جسور و متجاوز است ولی در هفت سالگی تمایل کودک درست عکس آن است و همیشه در برخورد با مسائل غرولند کنان عقب نشینی میکند، از والدین خود بیش تر از همه شکایت دارد و گاهی فکر میکند که آنها اصلا او را دوست ندارند. حتی آن هایی که خیلی درون گرا باشند، خود را بچه سر راهی پنداشته و سپس از خانه فرار میکنند. والدین از تخیل یک کودک هفت ساله در حیرت میشوند و گاهی ناامیدی های او را به باد تمسخر میگیرند که درست باید عکس این عمل را انجام دهند و با او همدردی کنند تا از این طریق حالات یاس او را از بین ببرند.
کودک هشت ساله
کودک در سن 8 سالگی احتیاج شدید به یک رابطه عمیق دارد. از این رو به پدر یا مادر چسبندگی عجیبی پیدا میکند. در برابر قبول رد تقاضاهایش حساس است و کوچک ترین تغییر چهره والدین را درک میکند. آرزوی نزدیک بودن به مادر آنقدر برای او زیاد است که اغلب اوقات یک حالت آمیختگی بین او و مادرش به وجود میآید. اگر این علاقه بعد از مدتی فروکش نکند، باید نگران بود و برای درمانش اقدام کرد. این حالت فقط در حوالی هشت سالگی رخ میدهد و به زودی رد میشود. یک مادر خوب ، در این حالت با این که سماجت کودکش او را خسته میکند، با دادن یک پاداش مناسب میتواند، نیاز او را برای برقراری یک رابطه عاطفی ، ارضا نماید و راه را برای روابط فردی او در آینده هموار سازد.
کودک نه ساله
در این سن کودک تمایل شدیدی به مستقل بودن دارد، اگر استقلالش حفظ شود شخصیتی متعادل و دوست داشتنی خواهد یافت و گرنه پرخاشگر و ناسازگار جلوه میکند. در این سن کودک مصاحبت با مادر را دوست ندارد و میل ندارد با او مشورت کند، دوست دارد بیشتر با دوستانش باشد. نظر آنان بر همه کس حتی از مادر بالاتر است. اگر زیاد به کودک نه ساله خود دستور دهید، سرکشی نشان میدهد، دقت کنید و ببینید، آیا واقعا دستورتان لازم است، یا اینکه تنها میخواهید خود و فرزندتان را متقاعد کنید که شما هنوز ، فرد مافوق هستید.
کودک ده ساله
کودکان در این سن اغلب منتظرند ببیند مادرشان چه دستوری میهد تا آن را انجام دهند، اگر مادری بگوید: «چنان چه این درس را سه مرتبه بخوانی یاد خواهی گرفت» کودک بدون کم و کاست آن را انجام میدهد. ده سالگی از نظر رابطه مادر و کودک دوره خوش و مانند دوران پنج سالگی ، مطابق دلخواه مادر است. کودک از مادر اطاعت و دوست دارد دستورهایش را موبه مو اجرا کند.
کودک یازده تا پانزده ساله
در این سن کودک زیاد به مادر توجه ندارد. او در آستانه بلوغ است مسائل رشد، دگرگونیهایی در او بوجود آورده که حالت دگرگونی به او میدهد. دیگر مادر برای او مطرح نیست. حتی مسائلی که از نظر زناشویی از دوستانش میشنود. برای لحظاتی او را از والدین خود متنفر میکند. در هر صورت والدین باید بدانند که در این سن به حریم خلوت کودک تجاوز نکنند زیرا در آن صورت ، رابطه عاطفی آنها گسته خواهد شد.