تعریف رشد :
دانشمندان ،تغییروتداوم درزندگی را رشد می نامند .به نظر آنها ،رشد یعنی تغییراتی که به طور مستمردرطول زندگی ارگانیسم ،از لحظه ی انعقاد نطفه تا لحظه ی مرگ به وجود می آید
تعریف رشد از دیدگاه روانشناسان رشد :
از این دیدگاه تعریف رشد عبارت است از تغییر درساخت بدنی ،عصبی ، رفتار و نشانه های ویژه ی شخص که همه به ترتیب بروز می کنند و در حد معقولی باثباتند
چند گونگی رشد :
به طور کلی رشد بر دو گونه است :یکی رشد طبیعی و دیگری رشد محیطی چند گونگی رشد از جهتی مربوط به وحدت شخصیت است .
کودک به عنوان یک کل یا واحدی که جنبه های گوناگون دارد ،درمعرض رشد و دگرگونی تدریجی واقع می شود .بنابراین ارتباط هرجنبه از شخصیت کودک را باید با کل شخصیت و جنبه های دیگر او در نظر گرفت .
رشد طبیعی به غدد جسمی و عصبی کودک سر و کار دارد .
رشد محیطی به نوبه ی خود دارای جنبه های گوناگون است و به صورت رشد عقلی ، هیجانی یا عاطفی ،اخلاقی ،اجتماعی ، دینی و هنری نمایان است
رشد اخلاقی :
رشد اخلاقی ،تحت تاثیر میزان علاقه ی کودک به معیارها و ارزشهای معمول ، ارتباط بسیاری با رشد و تکامل اجتماعی دارد .
از سوی دیگر به رشد دینی و میزان علاقه وی به آداب و رسوم و واکنشهای او در مقابل خیرو شر وابسته است
مفهوم اخلاق در روانشناسی :
مفهوم اخلاق در روانشناسی به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی می باشد .این مفهوم به یک سلسله ارزشها و باورهای درونی اطلاق می شود که به عنوان یکی از عوامل مهار کننده عمل می کند .به این ترتیب وجدان از یک قضاوت ساده نسبت به درست و نادرست فراتر می رود و به مقام تشخیص و به کار بستن اصول ، تکالیف و قوانین اخلاقی می رسد .
مفاهیم اخلاقی :
مفاهیم اخلاقی در جوامع و محیط های مختلف ارزشهای متفاوت دارد و حتی در یک اجتماع نیز مفاهیم اخلاقی در بین طبقات مختلف ارزشهای متفاوتی دارد. جنسیت نیزدراین مورد مؤثراست ،به طوری که ارزشهای اخلاقی میان دو جنس زن و مرد متفاوت است .
کودک در آغاز ارزشهای اخلاقی را در خانواده می آموزد و پس از ورود به اجتماع و قرار گرفتن در گروههای مختلف با ارزشهای گوناگون مواجه می شود و همین امر اغلب او را دچار تضاد و دو دلی می کند .درنتیجه گاهی اوقات ارزشهای اخلاقی قبلی را تغییر می دهد .مثلاً مفهومی را کودک در خانواده آموخته است و آن را خوب می داند ،درحالی که همین مفهوم در گروه همسالان و در محیط آموزشگاه ارزش دیگری دارد
پرورش اخلاقی دانش آموزان :
تحقق ارزشهای اخلاقی در مدرسه در صورتی میسر است که معلمان و کارکنان مدرسه به این ارزشها معتقد بوده ،مهارتهای لازم را برای تبدیل آنها به هدفهای رفتاری کسب کرده باشند بسیاری از مدیران و معلمان از این شکایت دارند که به رغم اندرزهای اخلاقی که در کتب درسی دانش آموزان گنجانیده شده است و سخنانی که در خلال برنامه های صبحگاهی یا سایر مراسم مدرسه برای آنان ایراد می شود و وجود اشعار و جملات زیبایی که با خط خوش بر در و دیوار مدرسه برای جلب توجه شاگردان نوشته می شود ، رفتارهایی مانند تقلب ،دروغگویی ، بی اعتنایی به مقررات ،خشنونت و پرخاشگری در بسیاری از مدارس مشاهده می شود .
در برخی از مدارس زنگ تفریح برای درگیریهای شخصی دانش آموزان است و اگر دخالت بزرگسالان مدرسه نباشد ، مسائل ارتباطی بچه ها می تواند به خشونت و آسیب رسانی به یکدیگر و به وسایل مدرسه منتهی گردد.
این مربیان با آگاهی از اینکه مدرسه مهمترین محل پرورش دانش آموزان است مایلند نقش مثبتی در شکل دادن به شخصیت کودکان و نوجوانان داشته باشند ، اما روشهای سنتی رفتار و برخورد آنان با دانش آموزان پاسخگوی این نیاز نیست .آنان معمولاً در مقابل مسائل انضباطی شاگردان سعی می کنند با نصیحت ، تشویق رفتار مناسب و یا صحبت در مورد ارزشهای اخلاقی ، شاگردان را متوجه عواقب رفتار خود کنند .
اما با کم اثر بودن این رفتار دلسرد و ناامید گشته و عاقبت ناچار می شوند اعمال قدرت کنند و با سرزنش ،تنبیه ،اخراج از کلاس و در نهایت اخراج از مدرسه به رفتار نامناسب دانش آموزان بی انضباط خاتمه دهند .این نوع رفتار در بسیاری از موارد به ویژه در مناطق محروم ، توسط برخی از اولیاء که در برقراری نظم و اخلاق در خانه ناتوانند و تربیت اخلاقی فرزندان خود را یکسره از مدرسه انتظار دارند ، تشویق می گردد و اصطلاح «گوشتش مال شما ، استخوانش مال ما »اصطلاح قدیمی و آشنا برای بسیاری از معلمان آن نواحی است
تقویت ارزشهای اخلاقی در دانش آموزان :
بعضی از مربیان معتقدند که توجه به یازده عامل زیر می تواند در گسترش ارزشها به خصوص در ایجاد دوستی و تفاهم بین دانش آموزان ، غنی کردن محیط مدرسه و کاهش مسائل انضباطی مؤثر واقع گردد .این عوامل به طور مختصر به شرح زیر است :
۱ ـ آموزش مستقیم :
ارزشهای اخلاقی مانند مسئولیت پذیری ،احترام به حقوق دیگران ، همکاری ، صداقت ، شجاعت و مهارتهای ارتباطی باید در مدرسه برنامه ریزی گردد و مانند سایر دروس به طور مستقیم درکلاس و مدرسه تدریس شود .
این ارزشها و رفتارهای منطبق با آن در انسان ذاتی و خودانگیخته نیست ،بلکه در طی رشد کودک و در اثر ارتباط با بزرگسالان باید آموخته و درونی گردد .
۲ ـ آموزش مفاهیم :
بسیاری از کودکان در بدو ورود به مدرسه درک روشنی از ارزشهای اساسی ندارند .اینان حتی اگر بتوانند مفاهیم فوق را تعریف کنند ، غالباً قادر نیستند آنها را به زندگی روزمره ی خود ارتباط دهند .
لازمه ی پرورش اخلاقی کودکان این است که آنان را در درک این نوع مفاهیم حو چگونگی تطبیق دادن آنها با واقعیتهای روزمره زندگی آشنا ساخت .
۳ ـ به کارگیری زبان مثبت :
گفتار و دستورهای مسئولین مدرسه و معلمان وقتی اثر بخش خواهد بود که در محیط آموزشی ،زبان مثبت به جای زبان منفی به کار رود . مثلاً به جای عبارتی مانند به سرجلسه ی امتحان دیر نیایید، می توان گفت که به موقع
بیایید.
دانش آموزان وقتی بدانند دقیقاً چه انتظاری از آنان می رود ، پذیرش و اطاعت بیشتری از مقررات خواهند داشت .
۴ ـ تقویت بصری :
کلمات و پیامهایی که بیانگر ارزشهای اخلاقی مورد نظر است ، باید در نقاط مختلف مدرسه و در معرض توجه دائم دانش آموزان قرار گیرد و در فرصتهای مختلف درباره ی آنها صحبت شود .درمدرسه ابتدایی می توان کلماتی مانند احترام ، همکاری ، درستی ، تفاهم ، بخشش و عفو را به عنوان ارزشهای مهم در مدرسه با حروف درشت در تابلوهای متعدد و در سرسرا یا نقاط دیگر نصب کرد .
۵-محتوا و فرآیند :
علاوه بر آموزش ارزشها ، مدرسه باید شرایطی نیز برای کاربرد آنها فراهم آورد .به طور مثال وقتی به دانش آموزان می گوییم که صداقت بهتر از دورویی و یا حضور به موقع بهتر از تأخیراست و مؤدب بودن بر گستاخی ترجیح دارد ؛ باید این مفاهیم را طی فرآیندی چند مرحله ای به آنان تفهیم
نمود.دانش آموزان باید بتوانند رفتار جدید را آزمایش و تمرین کنند و به آثار آن پی ببرند .
۶ ـ جو مدرسه :
تعلیم و تربیت اخلاقی محدود به کلاس درس نیست و این ارزشها باید از مرز کلاس عبور کرده به زمین بازی ، سالن اجتماعات ، ناهار خوری ، دفتر مدرسه و حتی اتوبوس راه یابد و از آنجا به خانه و جامعه ی کلی گسترش پیدا کند . اگر در مدرسه روح انصاف ، عدالت ، اعتماد متقابل و صمیمیت بین مسئولان مدرسه و معلمان برقرار باشد ،بچه ها عدالت ، صمیمیت و احترام متقابل را یاد می گیرند .
۷ ـ مواد و امکانات آموزشی ساده برای معلمان :
آموزش ضمن خدمت و آماده سازی معلمان برای تدریس مفاهیم اخلاقی نباید طولانی ، وقتگیر و پرخرج باشد .معلم ها اصولاً در مقابل برنامه هایی که وقت و انرژی زیادی از آنان می گیرد ، مقاوم هستند .این برنامه ها و وسایل که مورد استفاده قرار می گیرد باید ساده و عملی باشد که معلمان آن را به صورت باری اضافه بر برنامه روزمره خود تلقی ننمایند ،بلکه آن را جزء لاینفک از وظایف تدریس خود بدانند .
۸ ـ انعطاف پذیری برنامه :
برنامه آموزش اخلاقی دانش آموزان نباید تحمیلی و جزئیات آن از بیش تعیین شده باشد .این نوع برنامه ها باید انعطاف پذیر باشند و در آن جایی برای آزادی عمل و خلاقیت معلم در نظر گرفته شود تا معلمان بتوانند ضمن در نظر داشتن معیارهای مدرسه ،برنامه را با شرایط خاص و سبک تدریس خود انطباق دهند .
۹ ـ مشارکت دانش آموزان :
همانگونه که برنامه تعلیم و تربیت اخلاقی باید آزادی عمل معلمان را در نظر داشته باشد ،دانش آموزان هم باید بتوانند در فرآیند تعیین اهداف مشارکت داشته باشند و نسبت به آن احساس تعلق نمایند .
۱۰ ـ مشارکت اولیاء :
برنامه تعلیم و تربیت اخلاقی دانش اموزان در صورتی پایدارو مؤثر است که اولیاء با مسئولان و معلمان مدرسه جلساتی مستمر داشته باشند و از آنچه در مدرسه تدریس و تشویق می گردد ، آگاه شده در اجرای برنامه ها نقش داشته باشند .
۱۱ ـ ارزشیابی :
برنامه ی آموزش اخلاق باید شامل ارزشیابی مقدماتی هدفها ،تشکیل جلسات و شوراهای متناوب در طول برنامه و ارزشیابی نهایی نتایج باشد .در مرحله ی برنامه ریزی اولیه ،معلمان و کارکنان مدرسه باید بتوانند انتظارات خود را به طور مشخص بیان کنند و جزئیات اهداف مختلفی را که امیدوارند به آنها دست یابند تعیین کنند .
شوراهای هفتگی معلمان فرصت مناسبی استت تا آنان با در نظر گرفتن اهداف ، تدریس خود را با آنها هماهنگ سازند .ارزشیابی نهایی باید نشان دهنده ی نتایج برنامه به صورت گزارشهای کوتاه معلمان در مورد تغییر رفتار دانش آموزان بر اساس متغیرهای مورد نظر باشد
نقش آموزش و پرورش در تقویت ارزشهای اخلاقی ، وجدان و تعهد اجتماعی دانش آموزان :
اینکه آموزش و پرورش در تربیت نیروی انسانی آینده نقش زیربنایی دارد ، بر کسی پوشیده نیست .اما منظور آموزش و پرورش ، نباید فقط پرورش نیروهای مشخصی باشد که از نظر فنی و در رشته های گوناگون صاحب نظر باشند.بلکه آموزش و پرورش باید در کنار آموزشهای رسمی و برنامه ریزی شده در زمینه های اجتماعی و اخلاقی ، به طور جدی برنامه ریزی کند و این به سبب آن است که دانش آموزان و جوانان وقتی افراد مفیدی می شوند که بتوانند مشکلات جامعه را از طریق ایفای نقش خود برطرف کنند . یکی از پدیده هایی که نقش دانش آموزان را در حل مشکلات جامعه کاربردی می کند ، مسأله ی تقویت وجدان و تعهد اجتماعی آنان است که اگر در مسیر درستی قرار گیرد ، راه سازندگی هموار خواهد شد .بنابراین ،آموزش و پرورش باید در زمینه های زیر به تقویت ارزشهای اخلاقی وجدان و تعهد اجتماعی دانش آموزان بپردازد :
شرط اساسی برای پذیرش مسئولیت و تقویت تعهد اجتماعی دانش آموزان ، رشد اجتماعی آنان است .به طوری که افراد بتوانند در جامعه اظهار نظر ، ایفای نقش و انتقاد کنند و مسئولیتی بپذیرند .قبل از ورود دانش آموزان به جامعه ، مدرسه و آموزش رسمی باید روحیه ی گروه گرایی را در آنان تقویت کنند .تقویت روحیه گروه گرایی موجب می شود که دانش آموزان به مزایایی از قبیل مزایای اقتصادی و مالی ، تأمین و اهمیت ارضای نیاز گروهی و اجتماعی و کسب هویت و تشخیص فردی دسترسی یابند امروزه ،آموزش و پرورش باید مهارت کار کردن با گروهها را به دانش آموزان یاد دهد .زیرا پیوندهای میان اشخاص از عوامل کلیدی کامیابی در کار
است .کارها در میان گروههای کار و براساس مبانی تازه ای که حرمت و پاس فردی زیرساز آنهاست ،پیش برده می شود با آموزش تقویت خودباوری در دانش آموزان توسط آموزش و پرورش ، آنان خود را باور می کنند و با اطمینان و اتکای به خود در مسئولیت های اجتماعی شرکت می جویند .مقدمه ی خودباوری ، خویشتن شناسی است و خویشتن شناسی نردبان معرفت است
آموزش و پرورش باید از طریق معنی دادن به دانش آموزان ، خودآگاهی و خویشتن شناسی را در آنان زنده کند .سارتر می گوید :«ما در حال معنا دادن به انسان هستیم ، اما ساخت این تمدن ، کشتی به گل نشسته است .دنیا غیر شخصی شده و اینها همه باعث معنازدایی از انسان شده است
شرط اساسی خودباوری ، شناخت خود است .یعنی وقتی انسان توانمندی ها و استعدادها و قابلیت های روانی ، فردی ، عقلی ، فکری خود را شناخت ، باور او در مورد این که می تواند آنها را پرورش دهد ، شکل می گیرد و به خود پنداری خوب می رسد .خودپنداری های خوب با رفتار خودشکوفایی همراه می شود و فرد می تواند با آن با اطمینان به این که ارتباطش با محیط ثمربخش است ، به تعامل با محیط بپردازد .فرد خودشکوفا ، با محیط خود به خوبی رابطه برقرار می کند و فرصت های نشو و نمو و افزایش توان خود را می یابد و بدون تردید به رشد دیگران کمک می کند
با توجه به مطالب بالا ،می توان خودباوری را چنین تعریف کرد :«خودباوری عبارت است از شناخت توانمندی های فکری ، ذهنی ، عقلی ، اخلاقی خود و پرورش آنها ، شکل دادن باور به اینکه با به کارگیری استعدادها و توانمندی های پرورش یافته می توان در جهت تعالی خود و جامعه گام برداشت و موفق شد .
آموزش مسئولیت پذیری :
تقویت مسئولیت پذیری از طریق عادت دادن دانش آموزان به مشارکت در امور گوناگون حاصل می شود .مدرسه و نظام آموزش و پرورش باید مشارکت را به دانش آموزان یاد دهند .مشارکت عبارت است از ایفای نقش از طریق اظهارنظر ، ارائه پیشنهاد ، تصمیم گیری و قبول مسئولیت در زمینه ی فعالیت های جامعه .
مشارکت ،درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیت های گروهی است که آنان را بر می انگیزد برای دستیابی به اهداف گروهی ، یاری دهند و در مسئولیت کار شریک شوند .در این تعریف ، سه اندیشه مهم نهفته است : درگیر شدن ، یاری دادن و مسئولیت
خواجه نصیرالدین طوسی در بحثهای تربیتی خود ، تأثیر هیچ چیز را در فرد ، بیشتر از تأثیر جلیس و معاشر نمی داند و یادآور می شود که «چنان چه قانون حفظ صحت در طب استعمال ملایم مزاج بود ،قانون حفظ صحت نفس ایثار معاشرت و مخالطت کسانی باشد که در خصال مذکور با او مشاکل و مشارکت باشند.
روشهای رشد ارزشهای اخلاقی از راه پرورش اجتماعی :
از ابزاری که می توان با آن به رشد جنبه های اخلاقی کودکان رسید ، آن است که فرزندان را در درک نتایج مرتبط بر رفتارشان توانا سازیم و آنگاه که کودکان از نتایج مترتب بر رفتارشان آگاه کردند ، رفتار مورد نظر را بروز می دهند و از رفتار نامطلوب پرهیز می نمایند .پدران و مادران می توانند با انجام کارهای زیر ،به مقصود برسند
الف )خودشان را الگوهای قابل تقلید رفتار اخلاقی قرار دهند :
وقتی کودک به رفتاری خاص دست می زند و در ذهنش نمونه یا الگویی قابل تقلید وجود دارد ،چه بسا که این الگو برادر بزرگتر یا دوستی باشد . اما تأثیرگذارترین این الگوها پدران هستند.به طوری که مشاهده رفتار پدر و مادر توسط کودک تأثیرگذارتر از اعلام آنها به اوست یا دیدن رفتاری مناسب است . از فایده های الگوبرداری این است که برای فرزندان ، میزان پایبندی پدر و مادر به قانون های رفتاری که فرهنگ و قانون های مطلوب و دوست داشتنی آن را تعیین می کند ،کشف می گردد
پرورش صحیح عقل و عاطفه که پایه ی اساسی سعادت انسان است باید از بچگی شروع شود .دوران کودکی بهترین اوقات فراگرفتن راه صحیح زندگی است .قدرت تقلید و اقتباس و حس قبول کودک خیلی شدید است .تمام حرکات و سکنات و کلیه ی گفتار مربی خود را در کمال دقت ، مانند یک فیلم عکاسی در خود ضبط می کند .همزمان با رشد و تکامل جسم کودک ، باید روان او نیز راه تعالی و رشد بپیماید .همان طور که سلامت جسم کودک مورد توجه است ، سلامت عواطف و روحیات او نیز مورد توجه قرار گیرد
درس اخلاق و پند و اندرز اخلاقی در شاگردان نوآموز چندان تأثیر نداشته و گاه جز تباه شدن وقت نتیجه ی دیگری ندارد و بهترین راه پرورش ارزشهای اخلاقی آن است که از راه عمل و آزمایش ، برتری و بهتری آن را به کودکان بفهمانند و در فرصتهای مناسب این موقعیت را از دست ندهند و به مقتضای طبیعت و سرشت آنان ،با دقت تمام ، خوئی نیک را در آنها پرورش دهند
ب )ارائه ی اطلاعات دقیق به کودک از رفتارش :
کودک رفتارش را آنگونه که اطرافیان او می بینند ، نمی بیند .به همین جهت ، وظیفه ی پدر و مادر است که کودک را در دستیابی به اطلاعات دقیق از رفتاری که از وی صادر می شود یاری نموده ، وی را کمک کنند تا رفتارش را به شکلی عینی ببیند
ج )ارائه ی اطلاعات درباره ی نتیجه ی رفتار :
کودکان با رشد سنی تقویمی شان ،فراگیری نتیجه های مترتب بر رفتارشان به ویژه فوری و آنی را آغاز می کنند و این فراگیری نتیجه مترتب بی واسطه بر رفتارشان ، سریع تر از فراگیری نتیجه های بعدی می باشد .این حالت که مسئولیت بزرگی از نظر آموزش فرزندان از نتیجه های دور ، متوجه پدر و مادر است
آموزش ارزشهای اخلاقی در دانش آموز و معرفی «میزان »به او :
سیستم ارزشی هر فرد دخالت مستقیم و تعیین کننده در تصمیم گیری و عملکرد وی دارد و در هر رفتار مسئولیت شناسانه نیز تشخیص و تصمیم فرد تابعی از ارزشهایش می باشد .به علاوه باید توجه داشت که وجود انسان همچون ظرفی است که محتوا و مظروفی را طلب می کند .ارزشها و ضد ارزشها محتویات این ظرف هستند و هرگاه این ظرف با ارزش ها و مطلوبیتها پر نشود ، اجباراً با ضد آنها بار خواهد شد .در نتیجه با کوتاهی در آموزش و تثبیت ارزشهای اصیل ، در واقع کودکان را به سمت شر و ضد ارزش سوق داده ایم .
برای تقویت ارزشهای اخلاقی توجه به موارد زیر ضروری است :
۱ ـ مهمترین آموزش ، وفادار بودن الگوهای دانش آموز به ارزشها در عمل می باشد .
۲ ـ توقع از کودک ، به نحوی که در تمامی برخوردها طوری با او رفتار شود که او خوب است و چون خوب است از او جز انتظار خوب عمل کردن نمی رود و حتی اگر خلاف کرد ناشی از اشتباه و غفلت بوده و نه خواست قلبی .
۳ ـ معرفی الگو بهترین طریقه ی آموزش ارزش است.در این معرفی باید رفتارها و نه خصلت های الگو عنوان بشود ،به نحوی که برای کودک صحنه هایی کاملاً روشن و ملموس دور از هر نظرپردازی و ذهنی گرایی باشد .
۴ ـ تاکید بر کرامت نفس ، به نحوی که کودک هررفتار و عملی را که مباین با ارزش انسانی خود می بیند ترک کند .مثلاً تنبیه را به دروغگویی ترجیح دهد یا از غیبت اجتناب کند .زیرا ، نشانه ترسو بودن آدم است و … در مقابله ی با رفتار ضد ارزشی کودکان نیز باید از اینکه او را و رفتارش را مستقیماً به زیر سؤال برده و توبیخ کنیم اجتناب نموده بلکه با صبر و تأمل و معرفی و ارج گذاری رفتار درست بدون اشاره مستقیم به او فرصت داد تا فکر کند و خودش مرحله ی جایگزینی و انتقال راصورت دهد .صبور بودن و خودداری از طرد ، خشونت یا حتی تعجیل در هر زمینه ای کارساز خواهد بود .
به طور خلاصه ،رشد اخلاقی را می توان به سه بخش تقسیم کرد :
۱)رفتار اخلاقی ، آنچه فرد واقعاً انجام می دهد .
۲)احساسات اخلاقی ، هنگامی که فرد از نظام ارزشی خود تخطی می کند چه احساسی به او دست می دهد .
۳)استدلال اخلاقی ، استدلال یا نوع تفکری که برای توجیه قوانین رفتار اخلاقی به کار می رود رفتار شخص همیشه از استدلال اخلاقی پیروی نمی کند ، چون از اجتماعی شدن تأثیر می پذیرد .نظریه ی یادگیری اجتماعی که به فرآیندهای تقویت ، تنبیه و تقلید مربوط می شود ، بیشتر بر رفتار اخلاقی به عنوان بخشی از رشد اخلاقی تمرکز دارد
احساسات اخلاقی از طریق میزان گناه ارزیابی می شود .گناه ممکن است هشیار باشد ولی اساساً ناهشیار است و به اضطراب و اختلالات شخصیت مربوط می شود.دیدگاه روانشناسی روان تحلیلی ، مخصوصاً بر این قسمت از رشد اخلاقی تأثیر دارد .
حس اخلاقی در خانواده ظاهر می شود و به وسیله ی معلمان الگو می گیرد و به وسیله ی اجتماع تغذیه می شود .
نوجوانان بدکار نمرات اخلاقی پایین تری نسبت به بزهکاران دارند و شخصی که دارای استدلال اخلاقی بالایی است کمتر دروغ می گوید یا به دیگران آسیب می رساند .
چگونه افکار فرد بر اعمال و احساسات او تأثیر می گذارند ؟ طبق نظریه ی پیاژه و کلبرگ ، احساسات و رفتارهای اخلاقی توسط تغییرات رشد شناختی تعدیل می شوند .همان طور که رشد شناختی پیشرفت می کند ، تفکر پیچیده تر و از نظر منطقی سازگار تر می شود و از این رو استدلال اخلاقی می تواند رفتار یا احساسات اخلاقی را تغییر دهد یا برآن تأثیر گذارد .
برگرفته از مقاله نویسنده:ملیحه اسلامیان